سلام درد و بلات به جونم

یه روز دیگه شروع شد هنوزم عقربه های ساعت دارن می چرخن بی خبر از این که آدمایی که دارن بهشون نگاه می کنن چه غمو دردی دارن فقط می چرخنو زمانو تغییر می دن. حتی همین عقربه ها هم از حال همدیگه خبر ندارن یکیشون خیلی عجله داره یکیشون خیلی آروم.

امروزم دوباره مثل روزای قبل از خواب بیدار میشیم دوباره خورشید طلوع می کنه دوباره پرنده ها می خونن دوباره باد میاد دوباره همه می خوان زندگی کنن. بی خبر از این که دیروز چی شده . بی خبر از این که کی کیو دوست داره . بی خبر از این که کی دیگه امروز نیست آره یکی امروز دیگه زندگی نمی کنه.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زيباترين اشعار عاشقانه معاصر Apropos jede Tür مهندسی ژنتیک شبکه سئو teaching english داستان فروش های موفق در کسب و کار Amazing Advanced Materials دانلود آهنگ های حدید